۱۶
فروردين
بسم الله الرحمن الرحیم
<< ما را ز خیال تو چه پروای شراب است/ خم گو سر خود گیر که خم خانه خراب است>>
گر جمع شود حور و فصور و می و جنات/ بی بوسه بر خاک درت عین عذاب است
هفتاد عبادات دوصد روزه و اطعام/ بی عشق به این شاه کرم نقش بر آب است
آغوس گشودی دو سه آن رخ بنمودی/ از شوق پریدیم ولی حیف که خواب است
از شرب مدام است که مستیم که هستیم
نوکر شده درگهت از عهد الستیم
مملو شده از نام گوارات کتاب است/ امضای تو بر نامه کفار سراب است
افلاک سراسر همه مبهوت تو باشد/ نام تو نگین باشد و افلاک رکاب است
هر چیز بپرسند در آن تار شب قبر/ یک نشئه ز انوار علی کل جواب است
از شوق که دادار سخن گو به علی شد/ اسب شب معراج که در اوج شتاب است
از شرب مدام است که مستیم که هستیم
نوکر شده درگهت از عهذ الستیم
در روز احد بود که رفتند و تو ماندی/ از عشق به ایمان همه گفتند و تو ماندی
در رخت نبی خفتی و از خویش بریدی/ در شهر حسودان همه خفتند و تو ماندی
آنگاه که عمرو از سپر شهر گذر کرد/ فهمید محمد همه مفت اند و تو ماندی
انگشت تکاندی و در از قلعه فروریخت/ مبهوت ملایک به شگفتند و تو ماندی
از شرب مدام است که مستیم که هستیم
نوکر سده درگهت از عهد الستیم
<< ما را ز خیال تو چه پروای شراب است/ خم گو سر خود گیر که خم خانه خراب است>>
گر جمع شود حور و فصور و می و جنات/ بی بوسه بر خاک درت عین عذاب است
هفتاد عبادات دوصد روزه و اطعام/ بی عشق به این شاه کرم نقش بر آب است
آغوس گشودی دو سه آن رخ بنمودی/ از شوق پریدیم ولی حیف که خواب است
از شرب مدام است که مستیم که هستیم
نوکر شده درگهت از عهد الستیم
مملو شده از نام گوارات کتاب است/ امضای تو بر نامه کفار سراب است
افلاک سراسر همه مبهوت تو باشد/ نام تو نگین باشد و افلاک رکاب است
هر چیز بپرسند در آن تار شب قبر/ یک نشئه ز انوار علی کل جواب است
از شوق که دادار سخن گو به علی شد/ اسب شب معراج که در اوج شتاب است
از شرب مدام است که مستیم که هستیم
نوکر شده درگهت از عهذ الستیم
در روز احد بود که رفتند و تو ماندی/ از عشق به ایمان همه گفتند و تو ماندی
در رخت نبی خفتی و از خویش بریدی/ در شهر حسودان همه خفتند و تو ماندی
آنگاه که عمرو از سپر شهر گذر کرد/ فهمید محمد همه مفت اند و تو ماندی
انگشت تکاندی و در از قلعه فروریخت/ مبهوت ملایک به شگفتند و تو ماندی
از شرب مدام است که مستیم که هستیم
نوکر سده درگهت از عهد الستیم